وبلاگ هواداران فرهاد مجیدی

وبلاگ هواداران فرهاد مجیدی

بزرگترین پایگاه اطلاع رسانی و هواداری فرهاد مجیدی
وبلاگ هواداران فرهاد مجیدی

وبلاگ هواداران فرهاد مجیدی

بزرگترین پایگاه اطلاع رسانی و هواداری فرهاد مجیدی

روزی که بهترین دروازه‌بان جهان فقط دست ناصر حجازی را فشرد

روزی که بهترین دروازه‌بان جهان فقط دست ناصر حجازی را فشرد  

پنجره ایراینان مالزی:

در دهه‌ی چهل خورشیدی، پست دروازه‌بانی در تیم ملی فوتبال ایران، با نام عزیز اصلی پیوند خورده و در انحصار او بود. دوره‌ی اوج عزیز اصلی زمانی بود که با تیم ملی ایران در مسابقات جام ملت‌های آسیا در سال ۱۳۴۷ خورشیدی به مقام قهرمانی رسید و پرچم فوتبال ایران بر بام قاره‌ی پهناور آسیا به اهتزار درآمد.   

«عزیز اصل‌کاری»

عزیز اصلی دروازه‌بانی بود که ایرانیان را مجذوب و مسحور بازی خود می‌ساخت. او که افزون بر بازی فوتبال از قهرمانان کشتی کچ بود، چونان گربه‌ای چالاک به نظر می‌رسید. شیرجه‌ها و پرش‌های تماشایی عزیز اصلی و حرکات آکروباتیک او تماشاگران را غرق شگفتی و شادی می‌کرد.

در آن زمان برای فوتبال‌دوستان ایرانی حتا تصور این موضوع دشوار بود که درون دروازه‌ی تیم ملی فوتبال ایران، بازیکنی غیر از عزیز اصلی جای گیرد. به همین دلیل، فوتبال‌دوستان ایرانی، او را «عزیز اصل‌کاری» می‌نامیدند.

معنای این لقب آن بود که عزیز اصلی، مهم‌ترین مهره در ترکیب تیم ملی فوتبال ایران است و شاید برای هر بازیکنی، جانشینی شایسته قابل تصور باشد، ولی غیبت عزیز اصلی جبران‌ناپذیر است. آری، در تیم ملی ایران در آن زمان، «اصل‌کاری» فقط عزیز اصلی بود.  

عقاب در افق ظاهر می‌شود

از اواخر دهه‌ی ۴۰ و اوایل دهه‌ی ۵۰ خورشیدی اما، آرام و خاموش دروازه‌بانی در افق فوتبال ایران ظاهر می‌شد و پیکر گرفت که از سنخ دیگر و در اندازه‌هایی تا آن‌زمان ناشناخته بود. تماشاگران فوتبال در چارچوب دروازه‌ی تیم تاج تهران (استقلال کنونی) جوان باریک، بلند و خوش‌سیمایی را می‌دیدند که شیوه‌ی بازی غوغابرانگیزی چون عزیز اصلی و دیگر دروازه‌بانان آن‌روزی فوتبال ایران نداشت و اهل شیرجه‌های تماشایی و پرش‌های محیرالعقول نبود. ولی این جوان، دو ویژگی حیرت‌انگیز داشت: نخست این‌که تقریبا همیشه در جایی ایستاده بود که توپ فرود می‌آمد و دوم این‌که دستانش چون آهن‌ربا توپ را جذب می‌کرد.

این جوان کسی جز ناصر حجازی نبود. او به مرور زمان پخته‌تر و با تجربه‌تر می‌شد. از اوایل دهه‌ی پنجاه  به‌رغم حضور دروازه‌بانان تیزچنگی چون بهرام مودت، فرامرز ظلی، کیوان نیک‌نفس و منصور رشیدی در رقابت‌های فوتبال ایران، ناصر حجازی چون الماسی در درون دروازه می‌درخشید. او از همه‌ی دروازه‌بانان هم عصر خود و نیز همه‌ی دروازه‌بانانی که فوتبال ایران تا آن‌زمان به خود دیده بود، از نظر کیفیت یک سروگردن بالاتر بود.

حجازی از پست دروازه‌بانی در ایران تعبیری نوین به دست ‌داد. او از سنخ دروازه‌بانانی بود که از قدرت فکر و احساس خود، بیش از توانایی‌های جسمی‌اش سود می‌برد. با ناصر حجازی، انقلابی در درون دروازه‌‌ی فوتبال در ایران ایجاد شد. فوتبال‌دوستان ایرانی از او آموختند که دروازه‌بانی چیزی فراتر از شیرجه‌های تماشایی و پرش‌های آکروباتیک است. 

زمینه‌های انقلاب در درون دروازه

در دهه‌ی ۶۰ میلادی، دو دروازه‌بان بزرگ در سطح جهان، درک از پست سنگربانی در زمین فوتبال را کاملا مدرنیزه و انقلابی کردند و به غنای فرهنگ فوتبال افزودند. این دو به ترتیب، لئو یاشین، دروازه‌بان تیم ملی شوروی و گوردن بنکس، دروازه‌بان تیم ملی انگلستان بودند. یاشین در سال ۱۹۶۰ با تیم ملی شوروی به مقام قهرمانی اروپا رسیده بود و بنکس در سال ۱۹۶۶با تیم ملی انگلستان به مقام قهرمانی جهان.

این دو بازیکن نامدار که در فهرست فیفا برای برترین دروازه‌بانان قرن بیستم، به ترتیب در جایگاه‌های اول و دوم جای دارند، تفسیر نوینی از پست دروازه‌بانی در فوتبال ارائه دادند. تا آن زمان، میدان عمل و واکنش دروازه‌بانان فوتبال، دامنه‌ی محدودی داشت. دروازه‌بانان خوب کسانی بودند که دو عامل تکنیک و قدرت بدنی را به نحوی مطلوب با هم تلفیق می‌کردند. ویژگی‌هایی چون قدرت پرش و سرعت و پویایی، در همراهی با توانایی گرفتن توپ، پرتاب‌های بلند با دست و شوت‌های نیرومند و واکنش‌های سریع در موقعیت‌های تک به تک، مختصات یک دروازه‌بان خوب کلاسیک را ترسیم می‌کردند.

یاشین و بنکس، سه عامل دیگر را نیز به مختصات یادشده افزودند: عوامل روانی، تاکتیکی و هماهنگ‌کننده. از آن پس، دروازه‌بان مدرن بازیکنی بود که از فکر خود به اندازه‌ی جسم خود و از پاهای خود به اندازه‌ی دستانش سود می‌برد. او به بازیکنی همپیوند با مجموعه‌ی تیم تبدیل و در یکپارچگی آن ادغام می‌شد. ناصر حجازی در زمره ‌بازیکنانی بود که از همه‌ی مختصات یک دروازه‌بان مدرن برخوردار بود و این ویژگی‌ها را با خود وارد فوتبال بومی ما ساخت.

دروازه‌بانی بالفطره

زمانی که حجازی اندک اندک اوج می‌گرفت و به دروازه‌بانی در اندازه‌های جهانی فرامی‌رویید، هنوز وضعیت وسایل ارتباط جمعی و بویژه تلویزیون به گونه‌ای نبود که بشود انتظار داشت، او از راه دور و از طریق بصری، شگردهای دروازه‌بانی مدرن را از بزرگانی چون یاشین و بنکس آموخته است. دانش و سطح فوتبال در ایران نیز اساسا به گونه‌ای نبود که بتوان گفت حجازی از تمرین‌ها و آموزش‌های ویژه‌ی دروازه‌بانی مدرن برخوردار بوده است.

بر این پایه با قطعیت می‌توان گفت که توانایی‌ها و مهارت‌های اعجاب‌آور ناصر حجازی در درون دروازه، بیش و پیش از آن‌که ناشی از آموزش‌های درست دروازه‌بانی بوده باشد، برخاسته از استعداد فطری او بود. به دیگر سخن، حجازی ذاتا برای دروازه‌بانی فوتبال ساخته شده بود.

حجازی پرش‌های خوب و به موقع در محوطه‌ی جریمه را با قدرت عجیب ربایش توپ در هوا تلفیق می‌کرد. دستان او قدرت چسبندگی حیرت‌آوری داشت. جاگیری او در درون دروازه، غالبا باعث شگفتی همگان می‌شد؛ گویی حجازی بو می‌کشید که توپ در لحظه‌ی بعدی به کدام گوشه‌ی دروازه پرواز می‌کند. صحنه‌هایی وجود داشت که تماشاگران و بازیکنان تیم مقابل فریاد شادی برای گل سرمی‌دادند، ولی در همان لحظه و با کمال تعجب، توپ را در آغوش حجازی می‌دیدند.

حجازی عناصری را وارد بازی سنگربانان کرد که پیش از او سابقه نداشت. او پس از مهار توپ، به سرعت واکنش نشان می‌داد. پرتاب‌های بلند او فکرشده بود و به تیم خودی سمت و سو و به بازی آن گشایش می‌داد. به این ترتیب می‌توان گفت که با ناصر حجازی، جهت و ضرباهنگ ضدحمله‌ی تیم خودی از طریق دروازه‌بان تعیین می‌شد.

حجازی دیدی عالی و تمرکزی فوق‌العاده داشت و روند بازی و حملات تیم مقابل را به دقت در نظر می‌گرفت. او با قامتی بلند و دست و پاهایی کشیده، از هاله‌ای برخوردار بود که به تیم خودی آرامش می‌بخشید. هنگامی که توپ در اختیار دفاع تیم خودی بود، حجازی در محوطه ی جریمه همواره در جنبش بود تا خود را در موقعیتی قرار دهد که امکان ردو بدل کردن توپ میان او و مدافعان تیم خودی را تضمین کند.

او بازیکنی هوشمند و خردگرا بود. او نشان می‌داد که فوتبال را می‌اندیشد و بیش از جسم، با ذهن خود آن را بازی می‌کند. ناصر حجازی همه‌ی انتظاراتی را که از یک دروازه‌بان مدرن در اندازه‌های جهانی وجود داشت برمی‌آورد: تکنیک و تاکتیک خوب، توانایی فیزیکی و روانی و نقش هماهنگ‌کننده برای کار تیمی.

گوردن بنکس در تهران

پیش‌تر از گوردن بنکس، دروازه‌بان اسطوره‌ای تیم ملی انگلستان، به عنوان یکی از دو بازیکن بزرگی یاد کردیم که با شیوه‌ی بازی خود، پست دروازه‌بانی فوتبال را مدرنیزه و انقلابی کردند. شیوه‌ای که بعدها یکی از رهروان راستین آن ناصر حجازی بود. عجیب این که این دو دروازه‌بان بزرگ، یک بار در مسابقه‌ای در تهران، وظیفه‌ی محافظت از دروازه‌ی دو تیمی را برعهده داشتند که در برابر هم صف‌آرایی کرده بودند.

در اردیبهشت سال ۱۳۵۲ تیم استوک‌سیتی انگلستان که در آن زمان گوردن بنکس دروازه‌بان و جف هرست گلزن نامدار جام جهانی ۱۹۶۶ مهاجم آن بود، برای برگزاری یک بازی دوستانه به تهران دعوت شد. در آن زمان رسم بود که ملی‌پوشان ایران در دیدارهای دوستانه در مقابل تیم‌های باشگاهی اروپا، به عنوان «تیم منتخب تهران» پای به میدان می‌گذاشتند.

در آن سال، ناصر حجازی دروازه‌بان شماره‌ی یک ایران و در اوج قدرت بود. در سوی دیگر گوردن بنکس به روزهای وداع خود از فوتبال نزدیک می‌شد. یاشین همتای روسی او مدت‌ها بود کفش‌ها را به دیوار آویخته بود و بنکس پرآوازه‌ترین دروازه‌بان فعال جهان به‌شمار می‌رفت.

بنکس حدودا یک سال پیش از سفر به تهران، به گونه‌ای معجزه‌آسا از یک تصادف وحشتناک اتومبیل در انگلستان جان به در برده بود. او از مرگ رسته بود ولی در آن حادثه قدرت بینایی یکی از چشمان خود را از دست داده بود.

با این همه، بنکس از چنان آوازه‌ای در جهان برخوردار بود که مقامات ایران تاکید کرده بودند او باید حتما همراه تیم استوک‌سیتی باشد و درون دروازه‌ی این تیم قرار گیرد. در یک بعداز ظهر بهاری دلچسب و آفتابی، ورزشگاه امجدیه (شیرودی کنونی) لبریز از تماشاگر بود. نخست تیم منتخب تهران که ناصر حجازی دروازه‌بان آن بود وارد ورزشگاه شد و در میان تشویق تماشاگران در میدان صف کشید. پس از آن تیم استوک‌سیتی وارد میدان شد. تماشاگران برای بنکس ابراز احساسات کردند.

هنگامی که تیم استوک‌سیتی از کنار تیم ملی ایران عبور می کرد، گوردن بنکس از صف این تیم جدا شد و مستقیم به سوی ناصر حجازی رفت و به گرمی دست او را فشرد. ورزشگاه یکپارچه شور و احساسات شد. معلوم نیست این حرکت گوردن بنکس، به دلیل آوازه‌ی حجازی به عنوان برترین دروازه‌بان آن زمان آسیا بود، یا توجه به ناصر حجازی انگیزه‌ی دیگری داشت. هر چه بود، بنکس در آن دیدار فقط دست ناصر حجازی را فشرد.

آن بازی فراموش‌نشدنی در تهران، با نتیجه‌ی مساوی یک بر یک به پایان رسید. در آن بازی، مسعود مژدهی مهاجم جوان و تیزچنگ ایران توانست با یک حرکت برگردان آکروباتیک دروازه‌ی بنکس را فروریزد. بنکس یک روز بعد در مصاحبه‌ای با یک روزنامه‌نگار ورزشی ایران اعتراف کرد که به دلیل آسیب‌دیدگی چشم خود، به درستی مسیر ورود توپ به دروازه را تشخیص نداده است. این برای دوستداران بنکس اعتراف تلخی بود.

شخصیتی محبوب فراتر از میدان‌های ورزشی

ناصر حجازی بی‌تردید بهترین دروازه‌بانی است که تاریخچه‌ی فوتبال ایران به خود دیده است. او بیش از یک دهه‌ی به عنوان برترین دروازه‌بان در فوتبال ملی ما حاکم بود و بر نسل دروازه‌بانان پس از خود تاثیری انکارناپذیر داشته است. همه‌ی دروازه‌بانان پس از حجازی، او را که به حق لقب «عقاب آسیا» گرفته بود، الگوی خود می‌دانند. حجازی از آن سنخ بازیکنان انگشت‌شمار فوتبال ایران است که شاید مشابه او در آینده هرگز پدیدار نشود.

ولی حجازی فقط در چارچوب دروازه و در میدان‌های ورزشی یک پدیده‌ی استثنایی نبود. او با شخصیت آزاده و وارسته‌ای که داشت، در زندگی اجتماعی نیز انسانی تاثیرگذار و مورد احترام بود. واکنش مردم و محافل ورزشی ایران به مرگ اندوهبار او پس از یک بیماری طولانی، نشان داد که حجازی از چه منزلت و اعتباری در میان همه‌ی ایرانیان برخوردار است.

او انسان باحقیقتی بود که نه فقط در محیط ورزش، بلکه در پهنه‌ی اجتماعی نیز در برابر پلیدی‌ها و بی‌عدالتی‌ها می‌ایستاد و صریحا حرف خود را می‌زد. همین صداقت و درستکاری، از او چهره‌ای معتبر و محبوب در میان ورزش‌دوستان و همه‌ی مردم ایران ساخته بود.

بد نیست این نوشته را با یکی از آخرین سخنان خود ناصر حجازی به پایان بریم که بازتاب‌دهنده‌ی روحیه‌ی حساس او در برابر کژی‌ها و زشتی‌های جامعه و روایت‌گر اندوهی است که از نبود آزادی در میهن، بر دوش «عقاب آسیا» سنگینی می‌کرده است: «غم قفس به کنار. آنچه عقاب را پیر می‌کند، پرواز زاغ‌های بی‌سروپاست».

بهمن مهرداد

تحریریه: شهرام احدی

منبع:دویچه وله

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد